تعادل بین بیرون و درون خودمان
تا به حال به درد معده مبتلا شدهاید یا سیستم گوارشی شما به مشکل برخورد کرده است؟
آیا زمانیکه متوجه شرایط نامناسب جسمی میشوید به سرعت تصمیم میگیرید که به پزشک مراجعه کنید یا راه دیگری را انتخاب میکنید؟
حتی ممکن است درچنین شرایطی دارویی مصرف کنید. اما میدانید که مصرف دارو فقط برای درمان چند لحظه است و ممکن است دوباره درد به سراغتان آید. درچنین شرایطی بهتراست علت را ریشهیابی کنیم تا بتوانیم ابن ناهماهنگی را به احساسی زیبا تبدیل کنیم.
شرایط نامطلوب چیست؟
زمانی که افکار و احساسات شخص باعث شوند که بخشهای درونی فرد به صدا درآیند یعنی یک بخش فرد موافق است و بخش دیگر او مخالف یا به اصطلاح یه دل میگه برو یه دل میگه نرو. مثلا من میخواهم پول بیشتری به دست آورم اما مسائلی را درذهنم مرور میکنم که پول به دست بیاورم که چه بشود یا پول چرک دست است یا مگر پول علف خرس است و …
دراین وضعیت انسان شرایط نامطلوب را برای خود به وجود میآورد و حتی ممکن است سیستم ایمنی بدن را مختل کند و فرد به بیماری مبتلا شود.
چرا نمیتوانیم شرایط مطلوبی را فراهم کنیم؟
ابتدا تعریفی از ایکالجی یا اکولوژی خواهیم داشت.
اگرما با خودمان هماهنگ باشیم و در شرایط بیرونی هم این هماهنگی را ایجاد کنیم به تعادل میرسیم.
در واقع اکولوژی به روابطی گفته میشود که شما خودتان را بخشی ازرابطه بدانید و این رابطه چه اثری را درجهان هستی میگذارد.
ممکن است به دستاوردی برسیم ولی اثری که درجهان هستی میگذاریم، آسیبزا باشد.
اگر خودمان را بخشی از جهان هستی بدانیم، فرقی بین سیاه و سفید یا ما ودرخت وجود ندارد. دراین صورت میتوانیم شرایط مطلوبی را برای خودمان فراهم کنیم.
ممکن است فردی توانمندی بالایی داشته باشد ولی یک انسان بدخلقی باشد. در چنین شرایطی این فرد نمیتواند شرایط ایدهآلی را برای خود فراهم کند چون در هماهنگی با خودش نمیباشد.
چطور میتوانیم با خودمان هماهنگ باشیم؟
ابتدا با ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه آشنا میشویم.
ضمیرناخودآگاه مرکزقدرت است که بین 95 تا 97 درصد از کارهایمان در سطح ضمیرناخودآگاه است.
اما ضمیرخودآگاه مرکزاندیشه است که بین 3 تا 5 درصد از کارهایمان در سطح خودآگاه میباشد.
اگرمن اندیشهام درست شود ولی قدرت عملیاتی کردن آن اندیشه را نداشته باشم، پس من در درونم یک ناشایستگی ناخودآگاه دارم.
میلتون اریکسون نابغه قرن اخیر، کوررنگ، فلج، کر موسیقیایی هم بود. ایشان هیپنوتیزم اریکسونی را به وجود آوردند.
میلتون میگوید: هماهنگی بین ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه انسان به مانند سوارکار و اسب است. امان از روزی که سوارکارمیل رفتن به سمت چپ را داشته باشد و اسب میل رفتن به سمت راست.
بنابراین اندیشه بدون قدرت و قدرت بدون اندیشه معنی و مفهومی ندارد.
خوش به حال کسانی که فاصله بین یادگیری و به کارگیری را به صفر میرسانند.
درچنین شرایطی ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه با هم تعامل خواهند داشت و فرد را از ناهماهنگی خارج میکند و میتواند بین مسائل درونی و بیرونی وجودش تعادل برقرارکند.
لطفا بررسی کنید، چه مسائلی باعث ناهماهنگی شما میشود؟
دیدگاهتان را بنویسید