خشم من به خاطراوست
به نظر شما منطقیایست از اینکه عصبانیت خودم را به دیگران ارتباط دهم؟ آیا رفتار من، باعث عصبانیتم میشود یا رفتاردیگران؟
شرایط بحرانی باعث بهم ریختگی من میشود یا من، باید مهارتم را بیشترکنم؟
چرا تقصیر دیگران است؟
فرض کنید در مکانی حاضر شدید فردی شما را عصبانی میکند. در چنین شرایطی این سوال را از خودتان بپرسید، اگر کسی به جای من بود و در چنین محیطی قرا میگرفت عصبانی میشد؟ من چه کاری کردم آن فرد ناراحت شده است؟ اگر هر بار این سوالات را از خودتان بپرسید پاسخ مناسبی دریافت میکنید در این صورت پس از خشم دنبال مقصر نخواهید بود و بیشتر به حالات درونیتان توجه میکنید.
چرا انگشت اشاره به سمت دیگران میگیریم؟
اکثر انسانها خطاهایشان را نمیپذیرند و علت چالشها را در برقراری ارتباط با دیگران مییابند چون همه ما دوست داریم عاری از هرگونه اشتباه باشیم. دوست داریم دیگران با ما در تعامل باشند و میخواهیم همیشه برنده باشیم.
به همین خاطر از اینکه بعضی از نقصهای درونمان را افشا کنیم میهراسیم و مسئولیت را قبول نمیکنیم در وافع همه جوانب را نادیده میگیریم تا خودمان را به دیگران نشان دهیم و بگوییم، مابرتریم و بهترینیم.
به اصطلاح انگشت اشاره را به دیگران دراز میکنیم در صورتی که میدانیم همه ما اشتباه میکنیم کافیست از اشتباهاتمان درس بگیریم و آن را اصلاح کنیم تا بتوانیم انسان موثرتری باشیم و دنیا را جای بهتری برای خودمان و اطرافیانمان بسازیم.
چطور به خاطر خشم کسی را مقصر ندانیم؟
دو دسته افراد را باهم مقایسه میکنیم
دسته اول همه شرایط بد را تقصیر دیگران میدانند و خودشان ازهرگونه اشتباهات به دورند.
اما دسته دوم در شرایط سخت و بحرانی به دنبال راهکارهایی هستند تا بتوانند محیط امنی برای خود و اطرافیان بوجود آورند و به خودشان میگویند،من دراین شرایط چطورمیتوانم انسان بهتری باشم و به خودم و دیگران کمک کنم.
اگر شما در چنین شرایطی قرار بگیرید، دوست دارید از کدام دسته باشید؟
اگر دسته اول را انتخاب میکنید کمی مکث کنید و اتفاقات بعد از آن را در ذهن خود تصویرسازی نمایید در این صورت متوجه میشوید که چه کسی عامل خشم و ناراحتی میباشد. گاهی اوقات بهتراست فرض کنیم این شرایط برای دیگران است متاسفانه اکثرانسانها مسائل دیگران را بهتر حل میکنند تا خودشان. به اصطلاح این دسته افراد دید هلیکوپتری دارند و فقط برای دیگران میتوانند مشاور و راهتمای خوبی باشند.
بنابراین در چنین شرایطی بهتراست مسئله را از دید یک ناظر بررسی کنیم و از خودمان بپرسیم اگر دوستم در این شرایط بود من چگونه به او نصیحت میکردم ؟ چه راهکارهایی را به او پیشنهاد میدادم؟ راهحلهایی که به ذهنتان رسید را اجرا کنید.
اگر از دسته دوم هستید بهتون تبریک میگویم چون این ویژگی مانند طلا ارزشمنداست و میتواند ازبروزبسیاری از حوادث و وضعیتهای بحرانی جلوگیری کند.در این حالت میتوانیم به مرحله خودآگاهی برسیم و هرلحظه نسبت به رفتار و حالاتمان آگاه باشیم.
حق با شماست کنترل و مدیریت خشم کار سادهای نیست تنها راه آن میتواند تمرین کردن، قبل از قرار گرفتن در شرایط بحرانی باشد.
دیدگاهتان را بنویسید